داستانک؛ تصور کن!

داستانک؛ تصور کن!

 «تصور کنید به عنوان نوزادی ناخواسته در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه‌های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید. 

تصور کنید در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب‌زمینی بپوشید، طوری که بچه‌های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند. تصور کنید خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد بمیرد. تصور کنید مادرتان آنقدر فقیر است که نمی‌تواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه‌های اندک‌تان برآید و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند. 

تصور کنید در میان این همه بدبختی، سیاهپوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل، پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاهپوستان است. الان چه کار می‌کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ اما حالا قدرتمندترین زن جهان هستید! محبوب‌ترین، پولدارترین و با نفوذترین. در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می‌شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان. با درآمد سالانه حدود 300 میلیون دلار و دارایی حدود 3 میلیارد دلار، به عنوان ثروتمندترین زن خودساخته جهان شهرت دارید.» آنچه خواندید خلاصه‌ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: ادبیات ، داستان ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ] [ 19:55 ] [ mohamad ]
[ ]